دم ز ولای تو خدا میزند
نام تو را عرش صدا میزند
بوسه زده دست تو را مرتضی
شیرخدا بوسه به جا میزند
بر در احسان علمدار عشق
جن و بشر دست دعا میزند
مهدی زهرا (عج) چو کشد ذوالفقار
دم ز یل کرب و بلا میزند
یا ساقی العطاشی یا ابالفضل
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
بیا ای که خمار عشقی بر در میخانه ابالفضل
تا شوی مست مست مست ساغر مستانه اباالفضل
روز و شب غیر نام عباس ابن علی را به لب نیاری
اگه یک جرعه می بنوشی از لب پیمانه اباالفضل
ای خدا تا ابد سر از سجده سپاس تو بر ندارم
اگه یک بار به من بگویی کلب در خانه اباالفضل
نرود مهر روی ماه قمر بنی هاشم از دل من
دل مست قمر پرست من شده دیوانه اباالفضل
پیش سرو قدش خجل می شود درخت بلند طوبی
قد هستی خم شده پیش قامت مردانه اباالفضل
مست مست مست مستم مست سرمست مست مستم
مست مستم قمر پرستم کاسه عقل و زدم شکستم
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
دل من گمشده در گیسوی عباس علی
به خدا کشته مرا مه روی عباس علی
عقل و دین و دل و هوش از من بیچاره ربود
غمزه ی چشم خوش جادوی عباس علی
روز و شب برده قرار از دل دیوانه ی من
روی عباس علی و موی عباس علی
ندهم بر چمن و سایه ی طوبای بهشت
سایه ی سرو قد دلجوی عباس علی
به گل جنت فردوس تماشا ندهم
سنبل پر شکن خوش بوی عباس علی
قدرت حیدر صفدر همه جاری شده در
دست عباس علی بازوی عباس علی
نعمت هر دو جهان مفت دل زاهد اگر
بنشینم نفسی پهلوی عباس علی
شوق دنیا و غم عقبا رو برد از دل من
چشم عباس علی ابروی عباس علی
ای حرمت قبله حاجات ما
یاد تو تسبیح و مناجات ما
تاج شهیدان همه عالمی
دست علی ، ماه بنی هاشمی
همقدم قافله سالار عشق
ساقی عشاق و علمدار عشق
سرور و سالار سپاه حسین
داده سر و دست به راه حسین
عم امام و اخ و ابن امام
حضرت عباس علیه السلام
ای علم کفر نگون ساخته
پرچم اسلام برافراخته
مکتب تو مکتب عشق و صفاست
درس الفبای تو صدق و صفاست
شمع شده ، آب شده ، سوخته
روح ادب را ، ادب آموخته
آب فرات از ادب توست مات
موج زند اشک به چشم فرات
یاد حسین و لب عطشان او
وآن لب خشکیده ی طفلان او
ساقی کوثر پدرت مرتضاست
کار تو سقایی کرب و بلاست
هر که به دردی به غمی شد دچار
گوید اگر یکصد و سی و سه بار
ای علم افراشته در عالمین
اکشف ، یا کاشف کرب الحسین
از کرم و لطف جوابش دهی
تشنه اگر آمده آبش دهی
...
دست تو شد دست شه لا فتی
خط تو شد خط امان خدا
چهار امامی که تو رادیده اند
دست علمگیر تو بوسیده اند
طفل بدی ، مادر والا گهر
برد تو را ساحت قدس پدر
چشم خداوند چو دست تو دید
بوسه زد و اشک ز چشمش چکید
با لب آغشته به زهر جفا
بوسه بر آن دست زده مجتبی
دید چو در کرب و بلا شاه دین
دست تو افتاده به روی زمین
خم شد و بگذاشت سر دیده اش
بوسه بزد با لب خشکیده اش
...
مدح تو این بس که شه ملک جان
شاه شهیدان و امام زمان
گفت به تو گوهر والا نژاد
جان برادر به فدای تو باد
شه چو بقربان برادر رود
کیست « ریاضی » که فدایت شود ؟
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
حافظ (ره)
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
ای ماه بنی هاشم خورشید لقا عباس
ای نور دل حیدر شمع شهدا عباس
با محنت و درد و غم ما رو به تو آوردیم
دست من محزون گیر از بهر خدا عباس
--------------------------------------------------------------------------------
عنوان: پاسخ : مجموعه اشعار علمدار
ارسال شده توسط: ya-abas در اکتبر 11, 2007, 07:54:51 pm
--------------------------------------------------------------------------------
ای علمداری که دستت بوسه گاه مرتضاست
افضل الاعمال حیدر بوسه بر دست شماست
اقتدا بر مرتضی کردند جمع اهل بیت
دست توسرشار از عطر نسیم بوسه هاست
بوسه بر دست تو طعم بوسه بر قرآن دهد
دستهایت آیه های سفره دار هل اتاست
امتیاز بوسه بر دست تو، دست فاطمه است
چونکه مَس آیه تطهیر پاکان را سزاست
صف کشیدند انبیا تاکه خدا رخصت دهد
بوسه بر دستت زنند ، این آرزوی انبیاست
گر خداقسمت کند یک بوسه بر دستت زنیم
ما و نسل ما خدائی تا ابد حاجت رواست
ای که در سجده دو دست و صورتت بر روی خاک
باعث گرمی بازار مناجات خداست
ای که ساعتها میان سجده می گفتی خدا
بنده ای کوچک به درگاه تو گرم التجاست
تا که دست تو به سوی آسمان می شد بلند
حق ندا می داد وقت استجابت بر دعاست
پینه پیشانی ات العفو گو تا محشر است
اشک تو آمرزش ما بندگان پرخطاست
ای که می دادی قسم حق را به نام فاطمه
خاک نخلستان زاشک جاری تو با صفاست
حیف باشد گر فقط از خوشگلی ات دم زنیم
کمترین مدح تو گفتن از رخ و از چشم هاست
گرچه یوسف را خدا از صورت تو خلق کرد
حسن صورت شمه ای از سیرت تو باوفاست
در اطاعت بهترین و در عبادت برترین
دست و چشم تو مطیع پادشاه کربلاست
می توانستی به هم ریزی تمام خصم را
لیک گفتی امر،امر زادهء خیرالنساست
ای برادر بر امامین و عموی نُه امام
عَمّی العباس ذکر دائم آل عباست
مایقین داریم هنگام فرج ای ذوالعلم
بیرق صاحب زمان بر دوش تو صاحب لواست
فوق ایدیهم یداللهی که فرموده خدا
وصف دست توست که بالاترین دستهاست
حضرت سقا مه هاشم، تماشای رخت
کاشف الکرب حسین و زینبین و مجتباست
لقمه لقمه از غذای روز تاسوعای تو
ارمنی گیرد شفا چون سفره ات دارالشفاست
برعلی سوگند ای حیدر جمال علقمه
روز تاسوعای تو روز غدیر کربلاست
روز تاسوعا حوائج را برآورده کنیم
چونکه عاشورا فقط هنگامه شور و عزاست
مادرت ام الفضائل حضرت ام البنین
فاطمه است و دومین همسنگر شیر خداست
مادرِقامت رشید چار سردار رشید
مادر رزمندگان جبهه ی کرب وبلاست
مرتضی خواهان او شد از دعای فاطمه
گوهری نایاب بود و قدردانش مرتضاست
در مدینه می نماید مادری بر زائران
دست پخت فاطمه از دستِ او خوردن بجاست
در فراق قبر زهرا، تربت ام البنین
در مدینه باعث آرامش دلهای ماست
روزگاری که شود آباد گلزار بقیع
بیت سقاخانه ی ام البنین آنجا بپاست
ای برادرهای تو باب الحوائج بر همه
شیعه حتی غافل از این حلقه مشکل گشاست
مادرت وقت سفر فرمود بر اَخوان تو
پاسداری از حریم دخت زهرا باشماست
همچو پروانه به گِرد محملش حلقه زنید
لحظه ای گر دور باشید از حریم او خطاست
این وصیت تا به شهر شام هم پایان نداشت
دید زینب چار سر بر گِرد او حیدر نماست.
یَل به آن گویند که پشتش نیاید بر زمین
تو به صورت بر زمین افتاده ای زهرا گواست
سروده جواد حیدری
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
آبى براى رفع عطش در گلو نریخت
جان داد تشنه کام و به خاک آبرو نریخت
دستش ز دست رفت ، و به دندان گرفت مشک
کاخ بلند همت خود را فرو نریخت
چون مهر خفت ، در دل خون شفق ولیک
اشکى به پیش دشمن خفاش خو نریخت
چون رشته امید بریدش ز آب ، گفت
خاکى ، چو من کسى به سر آرزو نریخت
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
بیا که خانه عباس با وفا این جاست
درى که بسته نگرددبه روى ما این جاست
بگیر حاجت خود را از این در گه فیض
به هر کجا که روى صاحب شفا این جاست
اگر چه دورى از آن بارگاه مرقد او
به صدق صاف بیا نور با صفا این جاست
این خانه که عباس على صاحب آن است
چشم همه عالمیان جانب آن است
بسیار دوا گشته در آن حاجت مردم
این است که خلق دو جهان طالب آن است
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
ماه انورم عباس مهر خاورم عباس
یار و یاورم عباس اى برادرم عباس
اى معین و یاور من اى امیر لشکر من
نازنین برادر من اى برادرم عباس
حیف از این قد و قامت خوش بر آمده کامت
چون برم دیگر نامت اى برادرم عباس
کو دو دست و بازویت چیست زخم پهلویت
حیف از این مه رویت اى برادرم عباس
تشنه اند طفلانم کودکان ویلانم
از غم تو نالانم اى برادرم عباس
داغت اى جوان پیرم کرده وز جهان سیرم
از غمت زمین گیرم اى برادرم عباس
مانده ام ببین تنها در میان این اعدا
اى غضنفر هیجا اى برادرم عباس
دیه از چه نگشایى گفتگوى ننمایى
خیمگه چرا نایى اى برادرم عباس
سینه ام ز داغت خست پشتم از غمت بشکست
چاره ام برفت از دست اى برادرم عباس
جان من صفاى تو کو نور دیده اى تو کو
غیرت وفاى تو کو اى برادرم عباس
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عباس که فرزند علی شیرخداست
درمعرفت وعلم وادب،بی همتاست
تشبیه اگربه شمس گردیده حسین
در پرتو خورشید، قمرهم پیداست
چون پا به رکاب کرده می گشت سوار
گویی که زقامتش،قیامت برپاست
وارد به شریعه گشت ولب تر ننمود
الحق که به روزگار،این رسم وفاست
گفتا به خدا نمی چشم آب روان
تا تشنه جگر،نوردو چشم زهراست
بیرون زشریعه گشت وعازم به حرم
داند که صدای العطش،سوی سماست
دشمن به کمین نشست وبا تیغ جفا
همّش همه قطع دست محبوب خداست
ازهرطرفش تیر چوباران آید
آن مشک پرآبش،هدف تیربلاست
آندم که به مشک آب تیری بنشست
نومید شدوآه زقلبشبرخاست
آندم که عمود کین شکافد فرقش
هنگام وداع باخون خداست
فرمودبه بالین اباالفضل حسین
ازمرگ تو دیگر نشود پشتم راست
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
بر سر زلفش اسیرم ... من غلام و او امیرم
چه خوشه روزی هزار بار ... من ابالفضلی بمیرم
کسی همتاشو ندیده ... نه ندیده نه شنیده
چون خدا تنها تو عالم ... یه اباالفضل آفریده
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
وعدهاى دادهاى و راهى دریا شدهاى
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهاى
آب از هیبت عباسى تو مىلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شدهاى
بى سجود آمدهاى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شدهاى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهاى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
توئى و ضربهاى و فرق ز هم وا شدهاى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
کمى هم فکر خودت باش ببین تا شدهاى
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شدهاى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شدهاى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شدهاى
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
هر چه داریم همه از کرَم عباس است
خلقت جنت حق لطف کم عباس است
نور بر شمس و قمر ماه بنی هاشم داد
عرش یک ذره ز خاک قدم عباس است
نه فقط خلق زمین عبد و غلامش باشند
بخدا خیل ملائک حَشَم عباس است
شیعه از کینه دشمن نهراسد هرگز
دین ما تحت لوای علم عباس است
در صف حشر علمدار شفاعت زهراست
علم فاطمه دست قلم عباس است
نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو
عشق دیریست که در پیچ و خم عباس است
ای که حاجت ز حسین میطلبی دقت کن
پرچم شاه به سوی حرم عباس است
کاشف الکرب که غم از دل عالم ببرد
لب خشکیده شش ماهه غم عباس است
بر روی قوس فلک جلوه خون گاه غروب
زخم شمشیر به ابروی خم عباس است
السلام علیک یا ساقی العطاشا یا باب الحوائج یا ابالفضل العباس
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
ابَر مرد اهوراست ابالفَضل
پرسند خدایا چه کسی بعد تو زیباست ؟؟؟
گوید به یقین : دلبر زیباست ابالفضل
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
وقتی برای نام تو تصویر می کشم
باور نمی کنم که فقط شیر می کشم
تو شیر بیشه ای وبرای جواب خلق
عباس را به صفحه تفسیر می کشم
دائم نگاه مهر تو بادوستان بود
چون دشمن است دست تو شمشیر می کشم
تنها به لطف چشم تو باشد اگر شبی
یک یا حسین از ته دل سیر می کشم
از خاطرات کودکی ام عکس یک علم
با حلقه های کوچک زنجیر می کشم
سرتاسر وجود من اشک است آفتاب
پای تو هرچه مانده به تبخیر می کشم
وقتی زبان اشک تورا درک می کنم
مشک ولبان تشنه ویک تیر می کشم
آن صحنه ای که از روی زین واژگون شدی
مثل غروب واقعه دلگیر می کشم
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
وقتی برای نام تو تصویر می کشم
باور نمی کنم که فقط شیر می کشم
ممنون دوست خوبم
بسیار قشنگ بود خیلی لذت بردم
موفق باشی یا علی
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
مخور غصه امیر من که ارث از فاطمه بردی .... میان کوچه ها زهرا تو اینجا بر زمین خوردی
خودم دیدم خودم دیدم که او از صدر زین افتاد .... نداشت عباس من دستی، به صورت بر زمین افتاد
سکینه منتظر تا که برم من آب در خیمه .... بیا لطفی بکن مولا مرا دیگر مبر خیمه
خجالت می کشم آقا به سوی خیمه بر گردم .... تو جایم عذر خواهی کن بگو سعی خودم کردم
ندارم دست تا دستت بگیرم پیش لب آرم .... ببوسم دست تو مولا ، به روی سینه بگذارم
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
از جام سحرگاهی یک شب چو زدم ساغر دیدم رخ ساقی را با صورت جان پرور
رویش چو قمر زیبا اما ز قمر بهتر یک جمله از آن وصفش تمثال رخ حیدر
سرو قد او بالا قد قامت او رعنا گفتم که سزد الحق مجنون بشود لیلا
در هر گره بازو او قدرت بی حد داشت گویی که به بازویش او قدرت ایزد داشت
بر کف علمی زیبا زان نور جلی دیدم نقش علمش نام زیبای علی دیدم
دیدم که یلان جمله مغلوب دو بازویش منظومه شمسی هم گردیده ز نیرویش
سر چشمه کوثر را دیدم نمی از اشکش یک سر خم دریاها بر دوشش و در مشکش
اما به نگاه او یک غربت جاری بود چشمان قشنگ او چون ابر بهاری بود
دیدم که لب لعلش خشکیده ز بی آبی در هر نفس پیداست صد آیه بی تابی
گفتم که اگر ساقی مستی ز چه عطشانی گر کعبه حاجاتی پس خود ز چه حیرانی؟
با نیمه نگاهش زد داغی به دل و قلبم گفت از چه عجب داری وقتی که ابالفضلم
من جلوه زیبایی شیدایی و احساسم دیوانه زهرایم من حضرت عباسم
سقا و علمدار بین الحرمینم من عالم همه میدانند حیران حسینم من
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
دیده گر بیند گل رخسار زیبای اباالفضل
خسته کی می گردد از سیر تماشای اباالفضل
چون خدا زیباترین تصویر را ترسیم می کرد
دست صورت آفرین آراست سیمای اباالفضل
چون خرامان بگذرد خم می شود طوبی به جنت
در تماشای قد دلجو و رعنای اباالفضل
هشت جنت هفت دوزخ گردد سوزد دلت را
گر که چشمانت نبیند چشم شهلای اباالفضل
نام عباس علی از مرد و زن دل می رباید
دل ندارد هر که از دل نیست شیدای اباالفضل
حیف باشد گر از عباس جز عباس خواهم
دل تمنایی ندارد غیر سودای اباالفضل
خواستم از عشق رمزی از کمالش گفت بگذر
هر دو عالم مات یک حرف الفبای اباالفضل
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
هر کسی حرف از وفاداری زند ..... از علمداری و از یاری زند
آورد نامی ز ایثار و ادب ..... ذکری از سقایی آید روی لب
گر جوانمردی دمی حاصل شود ..... هر دلی مست ابوفاضل شود
او که مردی و وفا را کرده مات ..... تا ابد شرمنده اش آب فرات
واله و مبهوت او شد علقمه ..... هم گل ام البنین هم فاطمه
ساقی بی دست جام کربلا ..... تشنه لب آب آور دشت بلا
بود او نور امید خیمه گاه ..... یک تنه بهر حسینش یک سپاه
در وجودش گشته حیدر منجلی ..... جلوه ی کرببلایی علی
دست حق باشد علی مرتضی ..... او بود دست علی در کربلا
خیمه ها را پاسداری می نمود ..... شب به یمن او حرم آسوده بود
تا سحر برگرد خیمه ذکر گفت ..... تا سه ساله در حرم آرام خفت
صبح عاشورا علم بر دوش بود ..... لشگری از هیبتش مدهوش بود
با وجودش کودکی سیلی نخورد ..... هیچ کس راهی به خیمه ها نبرد
هستی اش بهر حسین هدیه شده ..... قلب او همچون حسینیه شده
هر دلی شعله ور از احساس شد ..... تا ابد مست می عباس شد
مشک خالی اش سبوی کوثراست ..... این سقایت از ولای حیدر است
درجهانی که همه فضل علیست ..... عالمی مات ابالفضل علیست
بازوانش بوسه گاه مرتضی ..... برق چشمانش نگاه مرتضی
پرچمش بالاتر از اوج سپهر ..... چهره چون ماه و درخشان تر زمهر
هیبت و برق نگاهش هر زمان ..... لرزه اندازد به قلب دشمنان
می برد دیدار او از چهره غم ..... مایه ی آرامش اهل حرم
چون که شد هنگامه ی جنگ و ستیز ..... از نبردش لشگری کرده گریز
ناجوانمردان زپشتش آمدند ..... تیرها با قصد کشتش آمدند
او که رفته تا کند آب آوری ..... می کند با گوشه چشمش دلبری
تیر بر چشمان مشکینش نشست ..... فرقش از یک ضربه ی آهن شکست
دستهای نازنینش شد جدا ..... ناله زد ادرک اخا ادرک اخا
من که معراجم شده از علقمه ..... گشته ام زائر به روی فاطمه
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
بر روی حسین نور داور صلوات ..... بر موی ابالفضل دلاور صلوات
میلاد حسین سات و ابالفضل رشید ..... بفرست تو بر این دو برادر صلوات
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
برخیز که پور مرتضی می آید ..... سرلشگر شاه کربلا می آید
عباس که انتظار او داشت حسین ..... امروز بصد شور و نوا می آید
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
دستی که برآن دست خدا زد بوسه ..... صد حیف که شمشیر جفا زد بوسه
در کرب و بلا حسین از روی زمین ..... برداشت و با قدّ دو تا زد بوسه
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
آن نخل به خون تپیده را می بوسید ..... آن مشگ زهم دریده را می بوسید
خورشید کنار علقمه خم شده بود ..... دستان ز تن بریده را می بوسید
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
زهر جا بوی عطر یاس می ریخت ..... کناری مشکی از احساس می ریخت
میان خیمه های بی علمدار ..... ز چشمان حسین عباس می ریخت
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
یکباره چو مهر ، شعله ور گشت عباس ..... سوزنده تر از خشم شرر گشت عباس
با یاد لب خشک جگر گوشه ی عشق ..... از شطّ فرات ، تشنه برگشت عباس
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
نوای العطش باشد به نایش ..... عمو رفته که آب آرد برایش
چه کس گوید به این طفل عطشناک ..... عمو آمد ولی کو دستهایش
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
من قدرتی دیگر به تن ندرام ..... دستی دگر چون در بدن ندارم
دشمن چو بسته راه من ز هر سو ..... به خیمه راه آمدن ندارم
افتادهام تنها به چنگ دشمن ..... و آن بازوی لشگرشکن ندارم
زین حال من، عدو گرفته نیرو ..... چون قدرتی دیگر به تن ندارم
شد پاره مشگ و، آبها فرو ریخت ..... به خیمه، روی آمدن ندارم
شرمندهام اخا، چو پیشم آئی ..... من قدرت برپا شدن ندارم
زینب مگر چشم مرا ببندد ..... در کربلا، مادر که من ندارم
پوشیدهام لباس فخر و عزّت ..... چه غم اگر که من کفن ندارم
به مادرم امّ البنین بگوئید: ..... جز کربلا دیگر وطن ندارم
زهرا نهاده چون سرم به زانو ..... دیگر غمی ازین محن ندارم
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
وجود اقدس عبّاس، جلوه گاه علی است ..... به هر زمان شده مهر آفرین، که ماه علی است
فکنده نور به عالم ز سوز دل عبّاس ..... که ماهتاب هدایت، به شاهراه علی است
پناه امّت و، باب الحوائجش خوانند ..... که زیر سایة قرآن و، در پناه علی است
شکوه زینب و، فرّ و جلال عاشوراست ..... که در شمایل او هیبت سپاه علی است
تمام حرمت امّ البنین، ازین پسر است ..... که تکیهگاه حسین است و، دلبخواه علی است
چه حالتی است خدایا، که در تولّد او ..... دو دست پور یدالله، بوسه گاه علی است
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
در پیش تو، ای ساقی سرمست، نشستم ..... افتادی و، منهم به تو پابست نشستم
دیدم به لب علقمه، یک صحنة گلگون ..... آراسته از سرو قدت هست، نشستم
تا اینکه تو را خوب در آغوش بگیرم ..... در پییش تو ای عاشق بی دست، نشستم
دشمن، به من عرش نشین، خنده همی کرد ..... کز شوق تو، بر فرش چنین پست نشستم
لرزید مرا پای، چو دیدم که سرشکت ..... با خون لب خشک تو، پیوست، نشستم
در فرق تو دیدم اثر ضرب عمودی ..... دستم ز تأسف، زده بر دست، نشستم
من خسته و بی تاب و، حرم منتظر آب ..... ز آن تیر که بر چشم تو بنشست، نشستم
من داغ علی دیدم و، از پا نفتادم ..... پشت من ازین داغ تو بشکست، نشستم
رفتی و ، رود هستی من بی تو به غارت ..... راهم چو رسیده است به بن بست، نشستم
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
بر لب آبم و، از داغ لبت میمیرم ..... هردم از غصة جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من، درس وفاداری را ..... عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
گاه سردار علمدارم و، گاهی سقا ..... گه به پاس حرمت، گشت زنان چون شیرم
سعی ها کرد عدو، تا کندم از تو جدا ..... با وجودت که تواند که کند تسخیرم
در نگاه غضب آلوده ی من، دشمن دید ..... که چوشیری من ازین جیفه ی دنیا سیرم
بوته ی عشق تو، کرده است مرا چون زر ناب ..... دیگر این آتش غمها، ندهد تغییرم
گر مرا شور جوانی و بهار عمر است ..... از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم
سعی بسیار نمودم که کنم سیرابت ..... گشتم آخر خجل از کوشش بی تأثیرم
اکبرت کشته شد و، نوبتم آخر نرسید؟ ..... سینهام تنگ شد از بسکه بود تأخیرم
غیرتم، گاه نهیبم زند: از جا برخیز ..... لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم
تا که مأمور شدم، علقمه را فتح کنم ..... آیت قهر، بیان شد، ز لب شمشیرم
سایه ی پرچم تو، کرد سر افراز مرا ..... عشق تو کرد عطا، دولت عالمگیرم
.....
کربلا کعبة عشق است و، من اندر احرام ..... شد درین قبلة عشاق، دو تا تقصیرم
دست من، خورد به آبی که نصیب تو نشد ..... چشم من، داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست، دهم قربانی ..... تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم
زینجهت، دست به پای تو فشاندم بر خاک ..... تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
.....
ای قدو قامت تو، معنی «قدقامت» من ..... ای که الهام عبادت، ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم، ز عمودی به سجود ..... بی رکوع است نماز من و ، این تکبیرم
جسدم را به سوی خیمه اصغر نبرید ..... که خجالت زده ز آن تشنه لب بیشیرم
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عباس اگر که تیغ ز روی غضب زند ..... بیخ عدو ز صحنة ایجاد برکند
دست بلند او، چو بر آمد ز آستین ..... دشمن چو عنکبوت، عبث تار میتند
اما توجهش، همه بر مشگ آب بود ..... تا کی به خیمه گاه، ز دوشش بیفکند
افسوس، چونکه پاره شد از تیر، مشگ آب ..... دستی نداشت، تا ز تأسف بهم زند
زینب چگونه صبر کند، در عزای او ..... پشت امام، چونکه ازین داغ بشکند
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
من زادة علی مرتضایم ..... من شاهباز ملک لافتایم
فضل و شرف، همین بس از برایم ..... که خادمم به درگه حسینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
خدمتگذار زادة بتولم ..... من باغبان گلشن رسولم
ز افسردگی گلشنش ملولم ..... دارم دل شکسته و غمینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
سقای تشنه گان بی پناهم ..... دشمن اگر چه گشته خار راهم
من یک تنه، حریف این سپاهم ..... انی احامی ابداً عن دینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
ایستادهام کنار آب لغزان ..... پایم بر آب و قلب من فروزان
در آب و آتم چو شمع سوزان ..... سوزم ز خاطرات آتشینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
یا رب مدد کن این فرس برانم ..... وین آب را به خیمه گه رسانم
دیگر چه غم، که بعد از آن نمانم ..... جانم فدای عشق نازنینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
تنها، میان تیر دشمنانم ..... ای کاش نیزهای خورد به جانم
در پیش کودکان خجل بمانم ..... ای تیر اگر به مشگ من نشینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
سقای تشنگان کربلایم ..... اگر چه شد بریده دستهایم
با مرکبم کنار خیمه آیم ..... تا حال زار من اخا ببینی
و الله ان قطعتموا یمینی .....
در خاک و خون، دلم ازین غمین است ..... که از عطش لب تو آتشین است
دستم جدا، فتاده بر زمین است ..... در فرق من عمود آهنینی
و الله ان قطعتموا یمینی ..... انی احامی ابداَ عن دینی
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
دوست دارم: شمع باشم، تا که خود تنها بسوزم ..... بر سر بالینت امشب، از غم فردا بسوزم
دوست دارم: هاله باشم. تا ببوسم روی ماهت ..... یا شوم پروانه، از شوق تو بی پروا بسوزم
دوست دارم: ماه باشم تا سحر بیدار باشم ..... تا چو مشعل بر سر راهت درین صحرا بسوزد
دوست دارم: سایه باشم تا در آغوشم بخوابی ..... چشم دوزم برجمالت، ز آن رخ گیرا بسوزم
دوست دارم: لاله باشم، بر سر راهت نشینم ..... تا نهی پا بر سرم، وز شوق سر تا پا بسوزم
دوست دارم: خال باشم بر رخ مهر آفرینت ..... از لب آتش بگیرم، تا جهانی را بسوزم
دوست دارم: خار باشم، دامن وصلت بگیرم ..... تا ز مهر آتشینت، ای گل زهرا بسوزم
دوست دارم: ژاله باشم من، به خاک پایت افتم ..... تا چو گل شاداب باشی و، من از گرما بسوزم
دوست دارم: خادمت باشم کنم دربانیت را ..... در نهم در بوته ی عشقت شها یکجا بسوزم
دوست دارم: اشک ریزم، تا مگر از اشک چششم ..... تو شوی سیراب و، من خودجایآن لبها بسوزم
دوست دارم: کام عطشان ترا سیراب سازم ..... گرچه خود از تشنه کامی بر لب دریا بسوزم
دوست دارم: دستم افتد تا مگر دستم بگیری ..... لحظهای پیشم نشینی، تا سپند آسا بسوزم
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
دوست دارم کز غم جانسوز عاشورا بمیرم ..... بنده آنگه باشم او را، کزغم مولی بمیرم
میکشد شرمم که بعد از او نفس آید هنوزم ..... جای دارد کز غم این زندگانیها بمیرم
کاش سیلیگردد ایناشک غمش،کاید ز چشم ..... تا مگر ویران کند بنیاد عمرم را بمیرم
میزنم خود لاف عشق اما، شود ثابت زمانی ..... چونرسم برکویجانان،جاندهمآنجا بمیرم
کاش سر بر تربت کویش نهم در آخرین دم ..... در جوار قتلگاه زادة زهرا بمیرم
کشته شد جان جهانی، مرگ بر این زندگانی ..... زندگیآن استکزاینمحنت عظمی بمیرم
هرطرفگلچهرهایدر خاک وخونافتاده بیجان ..... یا رب از داغ کدامین لالة حمرا بمیرم
از برای قاسم و اصغر نثار این جان نمایم ..... یا که از داغ حسین و اکبر لیلا بمیرم
گلچین - دیوان حسان .....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
آسمان گردیده خاموش و نباشد ماه من ..... یک ستاره در میانش نیست غیر از آه من
باورم هرگز نمی گردید ای امید جان ..... دست تو افتاده باشد در مسیر راه من
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
هر چند که تیر، دیده ام بست، حسین! ..... چشمم به امید دیدنت هست حسین!
از عشق تو دست بر ندارم هرگز ..... هر چند نماند بر تنم دست، حسین!
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
ای بحر! ببین خشکی آن لبها را ..... ای آب! در آتش منشان سقا را
ای تیر! خطا کن، ز هدف چشم بپوش! ..... ای مشک! مریز آبروی دریا را
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
گر افکند یک آن نظر ، عالم شود زیر و زبر ..... نامش نهادند قمر ، مانند او ناید قدر
قامت به از سرو چمان ، ابرو چو تیر مژه کمان ..... اژدر دهد بر او عنان ، غیرت ز رویش شد عیان
قهار دشت کربلا ، ساقی به ملک نینوا ..... شافع به هنگام جزا ، آن نور چشم مرتضی
پیلان به پیشش مور زار ، یلها ز دستش در فرار ..... شمشیر او چون ذو الفقار ، سلطان جنگ و اقتدار
عباس زهرا شد به نام ، شد پاسبانی بر خیام ..... عالم ز او دارد ضمان ، بر آن رخ زیبا سلام
.....
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عقل بیچاره ی منهم ..... شده دیوانه ی رویت
دل من گمشده مولا ..... بین پیچ و تاب مویت
اسم تو رمز آزادی ..... مهر تو سر پرواز
روی مهر و محبت تو ..... بر محبان همیشه باز
برق چشمات تیغ ابروت ..... منون مجنونم کرده
سر زلف پریشونت ..... منو ویرونم کرده
عقل من از تو ای ارباب ..... یه بتی تو دلم ساخته
تو راه عشقت آقا ..... همه ی هستیشو باخته
تا که میگم یا ابالفضل ..... دل من دریایی میشه
شاه دریا دل تو هستی ..... دلم از تو جدا نمیشه
هیبت آقام ابالفضل ..... دیدنیه مثل حیدر
الهی که فداش بشم من ..... شده زهرا براش مادر
دریا هستیشو گرفته ..... هدیه از دست ابالفضل
می و پیمونه و ساقی ..... شده اند مست ابالفضل
زور بازوشو کی دیده ..... بخدا همتا نداره
خدا هم دیگه کسی رو ..... مثل عباس نمیاره
آقا جونم مهربونی ..... دست خالی من نمیرم
دل من کربلا میخواد ..... حاجتم رو من می گیرم
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
زینب اى شیرازه ام الکتاب
اى به کام تو، زبان بوتراب
اى بیانت سر به سر توفان خشم
نوح مى دوزد به توفان تو، چشم
در کلامت ، هیبت شیر خدا
در زبانت ، ذوالفقار مرتضى
خطبه هایت کرد اى اخت الولى
راستى را، کار شمشیر على
جان ز تنها برده اى از اسکتوا
اى تو روح آیه لاتقنطوا
چون شنید، آواى خشمت را جرس
شد تهى از خویش و، افتاد از نفس
باز گو اى جان شیرین على
داستان درد دیرین على
از همان نخلى که از پاى او فتاد
خون پاکش نخل دین را آب داد
راز دل را با زبان آه گفت
دردهایش را به گوش چاه گفت
باز گو کن قصه مسمار را
ماجراى آن در و دیوار را
از بهار و از خزان او بگو
از مزار بى نشان او بگو
بازگو از مجتبى ، ابن على
دردهاى آن ولى بن ولى
از همان طشتى که پرخون شد ازو
دامن افلاک ، گلگون شد ازو
زینب ! اى شمع تمام افروخته
یادگار خیمه هاى سوخته
بازگو از کربلاى دردها
قصه نامردها و، مردها
بازگو، از نخلهاى سوخته
نخلیهاى سر به سر افروخته
بازگو از کام خشک مشکها
گریه ها و، ناله ها و، اشکها
از فرات و، بی قراری هاى آب
رود رود و، اشکباریهاى آب
بازگو از مجلس شوم یزید
وان تلاوتهاى قرآن مجید
بازگو از آن سر پر خاک و خون
لاله رنگ و، لاله فام و، لاله گون
ماجراى آن گل خونین دهان
وان لب پر خون ز چوب خیزران
با دل تنگ تو، این غمها چه کرد
دردها و، داغ ماتمها چه کرد
فاطمه گر تو على را همسرى
و زشرافت ، مصطفى را مادرى
چون تو، در دامن که دختر پرورد؟
کى صدف این گونه گوهر پرورد؟
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
یک سال و نیم بعد تو یار کشته ام
زینب به آب لب نزده یار تشنه ام
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
شیعه ایم و حساس
همه از نسل یاس
بد ما رو بخوای
جوابت با عباس
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
تا که پرسیدم زمنطق عشق چیست؟
در جوابـم اینچنین گفت و گریسـت
لیلی و مجنون فقط افسانه است
عشق بازی کار عباس علیست
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
قسم به مشک قسم بر دلت که بی همتاست
خوشا به حال تو آقا که مادرت زهراست
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
خلق میگویند :
در بهداری قرب حسین ، دردها را بیشتر عباس درمان میکند .
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عباس یعنی ذکر طوفانیه مهدی عباس یعنی اوج مهمانی مهدی
عباس یعنی پرچمی فوق علمها نصب است در بیت بیابانی مهدی
عباس یعنی آن ضریحی که شب و روز بگذاشت جای ، روی پیشانی مهدی
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
مردی که اهل خیمه را، سیراب میخواست خود را از تاب تشنگی، بیتاب میخواست
آمد سراغ شط، ولیکن تشنه برگشت مردی که حتی خصم را، سیراب میخواست
با مشک خالی، امتحان دجله میکرد دریا تماشا کن که از شط، آب میخواست!
دشمن از او میخواست تا تسلیم گردد بیعت ز دریای شرف، مرداب میخواست!
عمری چو او، در خدمت خفاش بودن این را ، شب از خورشید عالمتاب میخواست!
در قحط آب، از دست خود هم دست میشست مردی که باغ عشق را، شاداب میخواست
دیشب که شوری در دلم افکنده بودند طبعم به سوگ عشق، شعری ناب میخواست
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
هر گل خوشبو که گل یاس نیست هر چه تلالؤ کند الماس نیست
مــاه زیـاد است و برادر بسی هیچ یکی حضرت عباس(ع) نیست
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
با هر نفس پر میزنم دور سر ابا لفضل تا به ابد دل داده ام به مادر ابالفضل
هر جا برات گریه کنم بهشته یا ابالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا ابالفضل
تموم افتخارم اینه مادر تو من و میبینه داد میزنم به روز مهشر شفیع من ام البنینه
از مادرت ام البنین هر چی میخوام میگیرم هر شب اینو میخوام ازش یه روز برات بمیرم
ذکر شما دوای درداست اسم شما شبیه زهراست تپش تپش دلم میخونه سیدتی یا ام عباس
از عشق عباست بی بی دلم اروم نمیشه مولاتنا ام البنین ذکر لبم همیشه
هر جا برات گریه کنم بهشته یا ابالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا ابالفضل
اسمون پر ستاره ابر چشام همش میباره دلم به دست مادر تو شبیه مشک پاره پاره
در بین طوفان بلا دست تو تکیه گاهم وقتی که یا زهرا میگم تو میکنی نگاهم
هر جا برات گریه کنم بهشته یا ابالفضل زهرا به روی قلب من نوشته یا ابالفضل
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
خدای داده ترا عز و جاه یا عباس توئی وزیر و برادر به شاه یا عباس
ستاره هاشمیان و تو ماه یا عباس تویی شکسته دلان را پناه یا عباس
به ما به گوشه ی چشمی نگاه یا عباس
قضا به امر تو باشد قدر چو چاکر تو سپهر امر برد از غلام اشتر تو
بلرزه کاخ فلک از نهیب لنگر تو عدو چو کوه اگر صف کشد برابر تو
بسوزدش تف قهرت چو کاه یا عباس
توئی که باب حوائج تویی که کام کرم کشیده دست تو ایجاد را ز جیب عدم
همان دو دست که تا از تن تو گشت قلم فرات از تو و نزد سکینه آمد کم
به جزء تو نیست به ما تکیه گاه یا عباس
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عبــــــــاس یعنی تشنــــــــه در دریا نشستن
عبــــــــاس یعنی بغض مولا را شــکـستن
عبــــــــاس یعنی نفس را هم، بنده کردن
عبــــــــاس یعنی آب را شرمنـــــــده کردن
عبــــــــاس یعنی تا قیامت مـــــــــرد بودن
عبــــــــاس یعنی با خدا همــــــــدرد بودن
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
به به که چه دلرباست عباس
ساقی می ولاست عباس
در فلک نجات ناخدا و
در "ملک دلم" خداست عباس
از فاطمه اش جدا نخوانید
با 5 تن کساست عباس
او زیر عبا نبود زیرا
بر آل عبا ، عباست عباس
یا مرتضی علی علیه السلام
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
عباس ای شیر مرد سرزمین کربلا ای که در راه خدا گشتی فدا
راه تو راه رسیدن به خداست راه تو راه جمیع انبیاست
ای تویی سقای طفلان حسین جان فدایت باد ای یار حسین
--------------------------------------------------------------------------------
--------------------------------------------------------------------------------
این بیرق علمداره .... هنوز رو زمین نیفتاده
آب آور یک گل عذار .... هنوز رو زمین نیفتاده
امید و آمال سکینه .... هنوز رو زمین نیفتاده
مشک عموی بی قرینه هنوز رو زمین نیفتاده
عباس نشسته روی زین هنوز رو زمین نیفتاده
دست یل ام البنین هنوز رو زمین نیفتاده ........