هیئت فرهنگی مذهبی عشاق الشهداء

پیرو و فدایی امام سید علی خامنه ای رهبر عزیز و نایب صاحب العصر و زمان (عج)

هیئت فرهنگی مذهبی عشاق الشهداء

پیرو و فدایی امام سید علی خامنه ای رهبر عزیز و نایب صاحب العصر و زمان (عج)

نویسندگان
پیوندهای روزانه

۴ مطلب در تیر ۱۳۸۹ ثبت شده است

تمدن بابل در حدود سه هزار و هفتصد سال پیش که حضرت ابراهیم در آن زندگی می‌کرد دو ویژگی عمده داشت.
نخست این‌که انجام آداب و مراسم و اجرای شعایر جمعی، بیش از عمل صالح، تقوا و فضایل اخلاقی اهمیت داشت و کسی که می‌خواست به وظیفه خود در برابر خدایان عمل نماید می‌بایست قربانی‌های شایسته‌ای به معابد تقدیم کند و اوراد مخصوصی بخواند.
دوم این‌که، گفته‌اند: «هیچ تمدنی از لحاظ پایبندی به اوهام و خرافات، به پای تمدن بابلی نمی‌رسید. کاهنان، هر حادثه را از ولادت غیر طبیعی فرزندان گرفته تا اشکال مختلف مرگ، با تعبیرات سحری و فوق طبیعی مورد تفسیر و تاویل قرار می‌دادند».(1)
تصمیم نمرود برای انداختن حضرت ابراهیم در آتش، خود نمونه‌ای از قربانی انسانی و تقدیم سنت‌شکنان به پیشگاه خدایان بود. زمانی که آتش بر ابراهیم سرد و گلستان شد، آن هم در حضور هزاران تماشاگر معتقد به خدایان بابل و به ویژه این‌که این آتش به احترام بت‌ها و برای عقوبت دشمن خدایان بابل افروخته شده بود، این خبر عجیب به سرعت در سرتاسر بابل پیچید و به مرور زمان به نواحی دیگر نیز رسید.
طبعا با اتفاق چنین معجزه‌ای و تحقیر خدایان بابل، مردم آن زمان منتظر شنیدن خبرهای بیشتری از این پیامبر بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. از این‌رو، هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام، به دستور خداوند فرزند را به قربانگاه برد ولی خدای سبحان، گوسفندی را به جای انسان برای قربانی برگزید، این اتفاق نقطه عطفی در سنت شعایری آن روزگاران شد. به طوری که بعدها حتی وقتی امپراطوران تصمیم به قربانی کردن انسانی می‌گرفتند، مورد اعتراض کاهنان دربار قرار می‌گرفتند که تاریخ، نمونه‌هایی را ثبت کرده است.

  • سرباز بی سر


جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویمکربلا، منتظر ماست؛ بیا تا برویم
ایستاده ست به تفسیر قیامت، زینب «س»
آن سوى واقعه پیداست؛ بیا تا برویم
خاک در خون خدا، مى شکفد، مى بالد
آسمان، غرق تماشاست؛ بیا تا برویم
تیغ در معرکه مى افتد و برمى خیزد
رقص شمشیر چه زیباست؛ بیا تا برویم
از سراشیبى تردید، اگر برگردیم
عرش زیر قدم ماست؛ بیا تا برویم
زره از موج بپوشیم و ردا از توفان
راه ما از دل دریاست؛ بیا تا برویم
کاش اى کاش که دنیاى عطش مى فهمید
آب، مهریه زهراست؛ بیا تا برویم
چیزى از راه نمانده ست، چرا برگردیم
آخر راه همین جاست؛ بیا تا برویم
فرصتى باشد اگر باز در این آمد و رفت
تا همین امشب و فرداست؛ بیا تا برویم
«ابوالقاسم حسینجانى»
مسافران الهى چهار دسته اند:
۱) عده اى فقط «سالک »اند و در ابتداى سلوک قرار دارند و هنوز از سرد و گرم عشق، زهر و شهدى نچشیده اند؛
۲) دسته اى دیگر از مسافران الهى، «مجذوب» نامیده مى شوند. اینان در همان ابتداى سفر آسمانى، در کمند جذبه نامرئى سلطان آسمان ها و زمین گرفتار مى آیند و رشته اى که دوست به گردن جانشان افکنده است، آنان را به هرجایى که اراده مى کند، مى کشاند؛
  • سرباز بی سر

5ـ رابطه توکّل و استغنای بنده به خدا یکی از نشانه‏های صداقتِ عابد با معبود و عاشق با معشوق این است که عابد اختیار خود را به دست معبود دهد و زمام امورش را تسلیم معشوق نماید.
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
سعدی
اینان راضی به قضای الهی بوده و پروردگار عالم را صاحب اختیار خود می‏دانند و از اختیار خود می‏کاهند و تنها به بارگاه معبود می‏نالند و همه چیز را از او می‏خواهند و به بندگی و بی‏اختیاری خویش می‏بالند.
بدین جهت حضرت امام حسین علیه‏السلام از خدا می‏خواهد که او را از تدبیر خود غنی سازد و جز به تدبیر خداوندی نپردازد. این غنا و بی‏نیازی محصول فقر بندگی است؛ فقری که موجب فخر انسان است.
«إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی».
«خدایا! مرا با تکیه بر تدبیرت از تدبیر خودم بی‏نیاز گردان و به اختیارت از اختیارم غنی کن.»
افکن این تدبیر خود را پیش دوست گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست
کار آن دارد که حق افراشته است آخر آن روید که اوّل کاشته است
هرچه کاری از برای او بکار چون اسیر دوستی ای دوستدار(22)
این اعتقاد نظری نتیجه‏اش در میدان توحید عملی چنین آشکار می‏شود که روز عاشورا عزیزترین کسان خود را در راه خدا قربانی کرده و خون مبارکش را با دستانش به آسمان می‏پاشد و می‏گوید:
«اِلهی رِضیً بِرِضاکَ مُطیعاً لاِءَمْرِ قَضاکَ لا مَعْبُودَ سِوَاکَ»

  • سرباز بی سر

حقوق و اخلاق در علم و عمل امام (ع)

آموزه های وحیانی قرآن را می توان به سه بخش اصلی دسته بندی کرد. بخشی که به حوزه های شناختی و معرفتی و بینشی مربوط است و بخشی که به حوزه های حقوقی تعلق می گیرد و بخشی که به اصول اخلاقی توجه می دهد.
کلام امامان(ع) و سیره علمی و عملی آنان دربردارنده همه این بخش هاست ولی آن چه در کلام امام سجاد و سیره عملی آن امان همام(ع) به صورت شاخص نمود دارد حوزه های حقوقی و اخلاقی است. حوزه حقوقی بخشی قابل توجه از کلمات آن حضرت را در بر می گیرد و آن حضرت در جای جای کلمات و سخنان خویش می کوشد تا به بیان حقوق هر یک از افراد در حوزه رفتارهای اجتماعی بپردازد تا اشخاص بتوانند با بهره گیری از آن ها رفتارهای جمعی خویش را سامان دهند.
حوزه حقوق بیانگر محدودیت هر یک از اشخاص در زندگی اجتماعی است. اگر اشخاص در زندگی فردی می توانند به هرگونه که بخواهند عمل و رفتار نمایند و محدودیتی نداشته باشند، در زندگی جمعی می بایست برای دست یابی به اهداف و مقاصد عالی تر بخشی از آزادی های خویش را کنار گذارند.
  • سرباز بی سر