هیئت فرهنگی مذهبی عشاق الشهداء

پیرو و فدایی امام سید علی خامنه ای رهبر عزیز و نایب صاحب العصر و زمان (عج)

هیئت فرهنگی مذهبی عشاق الشهداء

پیرو و فدایی امام سید علی خامنه ای رهبر عزیز و نایب صاحب العصر و زمان (عج)

نویسندگان
پیوندهای روزانه

۴۸ مطلب با موضوع «مذهب و ائمه معصومین (عیله السلام)» ثبت شده است

تمدن بابل در حدود سه هزار و هفتصد سال پیش که حضرت ابراهیم در آن زندگی می‌کرد دو ویژگی عمده داشت.
نخست این‌که انجام آداب و مراسم و اجرای شعایر جمعی، بیش از عمل صالح، تقوا و فضایل اخلاقی اهمیت داشت و کسی که می‌خواست به وظیفه خود در برابر خدایان عمل نماید می‌بایست قربانی‌های شایسته‌ای به معابد تقدیم کند و اوراد مخصوصی بخواند.
دوم این‌که، گفته‌اند: «هیچ تمدنی از لحاظ پایبندی به اوهام و خرافات، به پای تمدن بابلی نمی‌رسید. کاهنان، هر حادثه را از ولادت غیر طبیعی فرزندان گرفته تا اشکال مختلف مرگ، با تعبیرات سحری و فوق طبیعی مورد تفسیر و تاویل قرار می‌دادند».(1)
تصمیم نمرود برای انداختن حضرت ابراهیم در آتش، خود نمونه‌ای از قربانی انسانی و تقدیم سنت‌شکنان به پیشگاه خدایان بود. زمانی که آتش بر ابراهیم سرد و گلستان شد، آن هم در حضور هزاران تماشاگر معتقد به خدایان بابل و به ویژه این‌که این آتش به احترام بت‌ها و برای عقوبت دشمن خدایان بابل افروخته شده بود، این خبر عجیب به سرعت در سرتاسر بابل پیچید و به مرور زمان به نواحی دیگر نیز رسید.
طبعا با اتفاق چنین معجزه‌ای و تحقیر خدایان بابل، مردم آن زمان منتظر شنیدن خبرهای بیشتری از این پیامبر بودند و نمی‌توانستند نسبت به آن بی‌تفاوت باشند. از این‌رو، هنگامی که ابراهیم علیه‌السلام، به دستور خداوند فرزند را به قربانگاه برد ولی خدای سبحان، گوسفندی را به جای انسان برای قربانی برگزید، این اتفاق نقطه عطفی در سنت شعایری آن روزگاران شد. به طوری که بعدها حتی وقتی امپراطوران تصمیم به قربانی کردن انسانی می‌گرفتند، مورد اعتراض کاهنان دربار قرار می‌گرفتند که تاریخ، نمونه‌هایی را ثبت کرده است.

  • سرباز بی سر


جاده و اسب مهیاست؛ بیا تا برویمکربلا، منتظر ماست؛ بیا تا برویم
ایستاده ست به تفسیر قیامت، زینب «س»
آن سوى واقعه پیداست؛ بیا تا برویم
خاک در خون خدا، مى شکفد، مى بالد
آسمان، غرق تماشاست؛ بیا تا برویم
تیغ در معرکه مى افتد و برمى خیزد
رقص شمشیر چه زیباست؛ بیا تا برویم
از سراشیبى تردید، اگر برگردیم
عرش زیر قدم ماست؛ بیا تا برویم
زره از موج بپوشیم و ردا از توفان
راه ما از دل دریاست؛ بیا تا برویم
کاش اى کاش که دنیاى عطش مى فهمید
آب، مهریه زهراست؛ بیا تا برویم
چیزى از راه نمانده ست، چرا برگردیم
آخر راه همین جاست؛ بیا تا برویم
فرصتى باشد اگر باز در این آمد و رفت
تا همین امشب و فرداست؛ بیا تا برویم
«ابوالقاسم حسینجانى»
مسافران الهى چهار دسته اند:
۱) عده اى فقط «سالک »اند و در ابتداى سلوک قرار دارند و هنوز از سرد و گرم عشق، زهر و شهدى نچشیده اند؛
۲) دسته اى دیگر از مسافران الهى، «مجذوب» نامیده مى شوند. اینان در همان ابتداى سفر آسمانى، در کمند جذبه نامرئى سلطان آسمان ها و زمین گرفتار مى آیند و رشته اى که دوست به گردن جانشان افکنده است، آنان را به هرجایى که اراده مى کند، مى کشاند؛
  • سرباز بی سر

5ـ رابطه توکّل و استغنای بنده به خدا یکی از نشانه‏های صداقتِ عابد با معبود و عاشق با معشوق این است که عابد اختیار خود را به دست معبود دهد و زمام امورش را تسلیم معشوق نماید.
من اختیار خود را تسلیم عشق کردم همچون زمام اشتر بر دست ساربانان
سعدی
اینان راضی به قضای الهی بوده و پروردگار عالم را صاحب اختیار خود می‏دانند و از اختیار خود می‏کاهند و تنها به بارگاه معبود می‏نالند و همه چیز را از او می‏خواهند و به بندگی و بی‏اختیاری خویش می‏بالند.
بدین جهت حضرت امام حسین علیه‏السلام از خدا می‏خواهد که او را از تدبیر خود غنی سازد و جز به تدبیر خداوندی نپردازد. این غنا و بی‏نیازی محصول فقر بندگی است؛ فقری که موجب فخر انسان است.
«إِلَهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی وَ بِاخْتِیَارِکَ عَنِ اخْتِیَارِی».
«خدایا! مرا با تکیه بر تدبیرت از تدبیر خودم بی‏نیاز گردان و به اختیارت از اختیارم غنی کن.»
افکن این تدبیر خود را پیش دوست گرچه تدبیرت هم از تدبیر اوست
کار آن دارد که حق افراشته است آخر آن روید که اوّل کاشته است
هرچه کاری از برای او بکار چون اسیر دوستی ای دوستدار(22)
این اعتقاد نظری نتیجه‏اش در میدان توحید عملی چنین آشکار می‏شود که روز عاشورا عزیزترین کسان خود را در راه خدا قربانی کرده و خون مبارکش را با دستانش به آسمان می‏پاشد و می‏گوید:
«اِلهی رِضیً بِرِضاکَ مُطیعاً لاِءَمْرِ قَضاکَ لا مَعْبُودَ سِوَاکَ»

  • سرباز بی سر

حقوق و اخلاق در علم و عمل امام (ع)

آموزه های وحیانی قرآن را می توان به سه بخش اصلی دسته بندی کرد. بخشی که به حوزه های شناختی و معرفتی و بینشی مربوط است و بخشی که به حوزه های حقوقی تعلق می گیرد و بخشی که به اصول اخلاقی توجه می دهد.
کلام امامان(ع) و سیره علمی و عملی آنان دربردارنده همه این بخش هاست ولی آن چه در کلام امام سجاد و سیره عملی آن امان همام(ع) به صورت شاخص نمود دارد حوزه های حقوقی و اخلاقی است. حوزه حقوقی بخشی قابل توجه از کلمات آن حضرت را در بر می گیرد و آن حضرت در جای جای کلمات و سخنان خویش می کوشد تا به بیان حقوق هر یک از افراد در حوزه رفتارهای اجتماعی بپردازد تا اشخاص بتوانند با بهره گیری از آن ها رفتارهای جمعی خویش را سامان دهند.
حوزه حقوق بیانگر محدودیت هر یک از اشخاص در زندگی اجتماعی است. اگر اشخاص در زندگی فردی می توانند به هرگونه که بخواهند عمل و رفتار نمایند و محدودیتی نداشته باشند، در زندگی جمعی می بایست برای دست یابی به اهداف و مقاصد عالی تر بخشی از آزادی های خویش را کنار گذارند.
  • سرباز بی سر
آیت‌الله حسینی‌بوشهری:
خطبه حضرت زهرا یک نظام‌نامه معرفتی است

 عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) یک احتجاج‌نامه نیست بلکه یک نظام‌نامه معرفتی است که مالامال از معارف اعتقادی، مسائل معرفتی و دفاع از حریم ولایت است.


آیت‌الله سیدهاشم حسینی‌بوشهری چهارشنبه شب در مراسم ثبت ملی خطبه حضرت زهرا(س) در فهرست میراث معنوی که در شبستان امام خمینی(ره) حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه(س) برگزار شد، اظهار داشت: این اقدام در طول تاریخ تشیع بی‌نظیر بوده و بسیار قابل توجه است.
وی با اشاره به جایگاه و منزلت والای حضرت فاطمه زهرا(س) خاطرنشان کرد: این درّ یگانه و تنها یادگار رسول اکرم(ص) همتای قرآن، ولایت و رسالت است و بررسی همه ابعاد شخصیتی و زوایای وجودی ایشان قابل درک و فهم نیست.
  • سرباز بی سر
فاطمه ای طلیعه عشق!

فاطمه ای طلیعه عشق! ای بهانه هستی! ای عصاره وجود رسول(ص)!

پیش از تو خدای عالم، بهانه ای برای آفریدن نداشت. عشق بی معنا مانده بود.

فخر، فروتنی، بزرگی، آبرو، زیبایی و کمال همه واژه هایی تهی، بی فروغ و بی نشان بودند.

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا کردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مکتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت؛ زیبایی را تو زینت بخشیدی؛

و ... بالاخره کمال نیز بواسطه تو تکامل پذیرفت.

گاه شکفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله کنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق در اشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید.

مانده ام از تو چه بگویم؟ چگونه  بگویم؟ که قلم درمانده از ستایش توست؛ تویی که:

تجلّی خدایی و خدای تجلّی؛

که تمام حسنی و حسن تمام؛

که دخت یکتای رسولی و یکتا دخت رسول؛

که کوثر حقیقتی و حقیقت کوثر؛

که چشم روشن رسولی و روشنای چشم رسول (ص)؛

که محبوبترین همسری و همسر محبوبترین؛

که فخر کمالی و کمال فخر؛

که تجسّم عصمتی و عصمت مجسّم؛

که حقیقت ژرفی و ژرفای حقیقت؛

که طهارت محضی و محض طهارت؛

که ...

 

  • سرباز بی سر
یا زهرا

مدت‌ها بود که زنان عرب از خدیجه همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر ازدواج با آن حضرت، فاصله گرفته بودند.

هاله‌ای از غم و اندوه او را گرفته بود و در خانه هیچ مونسی نداشت تا در نبود پیامبر صلی الله علیه و آله با او انس بگیرد که ناگه سکوت مطلق شکسته شده و جنین با مادر خود سخن گفته و دلداریش می‌دهد. این بماند که در این مدت با مادر خود چه می‌گفت و چه می‌شنید زیرا تاریخ به درستی از این گفتگوهای اسرارآمیز پرده بر نداشته چرا که مادر مؤ منان آن را در هاله‌ای از ابهام گذارد. راستی این جنین کیست و حقیقت او چیست که ماهها با مادر سخن می‌گوید و او آنها را از پیامبر صلی الله علیه و آله کتمان می‌کند.

نوشته‌اند روزی پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خانه شد شنید که خدیجه با کسی سخن می‌گوید! از روی تعجب پرسید: ای خدیجه! با که سخن می‌گویی؟!

گفت: با این جنین که در شکم دارم، اوست که با من سخن می‌گوید و مایه انس من شده است .

پیامبر فرمود: ای خدیجه بدان این جبرئیل است که به من می‌گوید: این جنین دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانی به عنوان جانشین من معین خواهد کرد.(1)

آری؛ جهان در انتظار مقدم عالی‌ترین نمونه زن بود که تاکنون به خود ندیده بود، که با میلادش برای زنان عالم هستی، الگو و اسوه قرار گیرد.

و اینک ... نزدیک زایمان خدیجه شده،از زنان عرب درخواست کمک کرد، اما آنها از روی کینه و دشمنی که با وی داشتند پاسخ منفی دادند و از هر گونه کمک امتناع ورزیدند.

او در این فکر بود که چه کند و چه کسی در این مشکل به کمکش ‍ می‌شتابد... ناگهان حضور چهار زن بلند بالای سیاه چهره را که گویا از زنان بنی هاشم بوده باشند، در خانه احساس نمود.

خدیجه از دیدن آنها لرزه بر اندامش افتاد چرا که تا کنون آنها را ندیده بود...یکی از آنها گفت: ای خدیجه! غم مخور؛ چرا که ما فرستادگان پروردگار تو می‌باشیم ما خواهران تو هستیم . من ساره و این آسیه دختر مزاحم و آن مریم و آن یکی کلثم خواهر موسی بن عمران است . خدای ما را فرستاد تا در امر زایمان تو را یاری نماییم .

پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) فرمود: ای خدیجه بدان این جبرئیل است که به من می‌گوید: این جنین دختر است و خداوند نسل مرا از او قرار داده و از نسلش امامانی به عنوان جانشین من معین خواهد کرد

این چهار زن در طرف راست و چپ و پیش رو و پشت سر خدیجه قرار گرفتند، لحظاتی چند این مولود با سعادت قدم به عرصه گیتی نهاد...آن مولود فاطمه بود... او بدنیا آمد تا زمین را نورانی کند، پس از آن که آسمانها را از نور خود منور ساخته بود.از این روی به هنگام ولادت فاطمه نوری از وجودش پدیدار شد که تمام خانه‌های مکه را در هاله‌ای از نور فرو برد و در شرق و غرب عالم هستی جایی نبود که نور فاطمه در آن جا نتابیده باشد.

فاطمه علیهاالسلام را با کوثر شستشو داده و در دو پارچه سفید پیچیده و از او خواستند تا سخن گوید.

فاطمه به اراده پروردگار، لب به سخن گشوده و رسالت و پیامبری محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و ولایت علی علیه السلام و امامت یازده فرزندش را گواهی داد.(2)

مورخان سال روز میلاد با سعادت فاطمه را بیستم ماه جمادی امثالی سال پنجم بعثت نگاشته اند.

مرحوم مفید درباره این روز مبارک می‌نویسد:

روز بیستم ماه جمادی الاخر روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله متولد گردید و آن روزی است که همه ساله شادی و سرور مؤ منین تجدید می‌شود، از این روی مستحب است که در روز میلاد فاطمه علیهاالسلام کارهای نیک انجام پذیرد و صدقه به فقرأ و مساکین داده شود.(3)

 

پی‌نوشت‌ها:

1- الخرایج و الجرایج ، ج 2، ص 524.

2- همان

3-مسار الشیعه ، ص 31

 

منبع:

فاطمه علیها سلام الگوى حیات زیبا

محمد جواد مروجى طبسى

  • سرباز بی سر
 رباعی تازه از جعفر شعبانی در رثای صدیقه طاهره (س)
اوج دلبستگی‌ام زهرا(س) بود

 جعفر شعبانی متخلص به «نسیم» از شاعران آیینی، چهار رباعی به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری فاطمیه سروده و در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است.


به خدا دلخوشی‌ام زهرا بود
اوج دلبستگی‌ام زهرا بود
زیر لب زمزمه می‌کرد علی
«نمک زندگی‌ام زهرا بود»

* * *

روزی که علی یاس کبودش را دید
در کوچه همه بود و نبودش را دید
زهرا که نماز عشق خود را می‌خواند
در آتش و دود و خون سجودش را دید

* * *

ای ماه من آخر تو سفر کردی و رفتی
جان بهر امامت تو سپر کردی و رفتی
خاکسترم از هجر تو ای شمع دل افروز
از من تو چرا قطع نظر کردی و رفتی؟

* * *

بر فاطمه آن عصمت داور صلوات
بر فخر زنان، بانوی محشر صلوات
خواهی که همه امور گردد آسان
بفرست بر آن آیت کوثر صلوات
  • سرباز بی سر
پیامبر اسلام؛ منجی انسان و احیاگر اخلاق
خُلق «عظیم» پیامبر اسلام (ص) خارج از گنجایش ذهن ماست

 امام جماعت مسجد لرزاده تهران گفت: خداوند زمانی که نعمت‌های «غیر قابل شمارش» جهان را «قلیل» می‌داند، پس درک خلق «عظیم» پیامبر مکرم اسلام، خارج از گنجایش ذهن آدمی است.


حجت‌الاسلام امیر عباس اکبری با اشاره به متصف شدن رسول اکرم (ص) از سوی خداوند به صفت «خلق عظیم» گفت: از امیرالمؤمنین (ع) درباره اخلاق پیامبر سئوال کردند، حضرت فرمود: آیا می‌دانید چه چیز از من می‌خواهید؟ خداوند درباره او فرمود: «انک لعلی خلق عظیم»؛ این در حالی است که خداوند اهل مبالغه نیست.
وی با بیان اینکه خداوند راجع به نعمت‌های دنیا می‌فرماید: «ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها» افزود: همین خداوند درباره نعمت‌های غیر قابل شمارش دنیا در جای دیگر می‌فرمایند: «قل متاع الدنیا قلیل» یعنی نعمت‌های غیرقابل شمارش دنیا قلیل است.
اکبری سپس نتیجه گرفت: این در حالی است که درباره خلق پیامبر (ص) از عبارت «عظیم» استفاده کرده و در جای دیگر نیز فرموده: «فبما رحمة من‌ الله لنت لهم» یعنی به واسطه رحمت الهی که به تو داده شده، مردم به سوی تو گرایش یافتند.
این کارشناس مسائل دینی همچنین با اشاره به آیه شریفه «لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک...» (نساء 159) «ای پیغمبر اگر خشن و بدخو بودی، از دور و گرداگرد تو خارج می‌شدند» گفت: یعنی علت گرایش به دین اسلام اخلاق پیغمبر مهربان بوده است.
وی با اشاره به خطبه‌های امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه که بیان کننده طبیعت، خلق‌‌وخو و فضیلت‌های پیامبر (ص) است گفت: در خطبه‌ یک، 94، 104، 107، 116 و دیگر خطبه‌ها، مفصل‌ در این مورد بحث شده است.
او علت متخلق بودن پیامبر به اخلاق حسنه را قرب ایشان به خداوند دانست و دراین باره افزود: هرچه انسان به خدا نزدیک‌تر شود بیشتر شبیه او و رتبه معنوی آن نزدیک به صفات خداوند می‌شود.
اکبری در ادامه افزود: امام رضا (ع) در حدیثی می‌فرماید: انسان «مؤمن» باید سه صفت داشته باشد تا این عنوان به او تعلق گیرد؛ «لایکون المؤمن مؤمناً اذا کان فیه ثلاث خصال: سنةٌ من ربه و سنةٌ من رسوله و سنةٌ من امامه؛ سنة من ربه فکتمان السرّ، سنه من رسوله فهو مداراةٌ الناس، و سنةٌ من ولیه فالصبر علی النوائب» یعنی سنت پوشانندگی خطا و گناه را از خدا، مدارای با مردم را از رسول خدا و صبر در سختی‌ها را از ولی خدا بیاموزد.
وی سپس افزود: جالب این است که هر سه این صفات در خداوند، رسول او و ولی او موجود است؛ اما این اوصاف، نشانه بروز این صفات در هریک از این‌هاست و نشان می‌دهد که بارزترین صفت در پیامبر (ص) مدارا با مردم بوده است.
این روحانی در بیان مصداق کاربردی این حدیث نیز گفت: اگر به ما که جایگاه ویژه اجتماعی و مذهبی نداریم، کسی در خیابان کنایه‌ای زده و یا اهانتی کند، برخورد بدی با او می‌کنیم و حال آنکه بر سر مبارک خاتم انبیاء، اشرف مخلوقات عالم، گل سرسبد خلقت و تمام عصاره عالم خلقت و انبیا، خاکستر می‌ریختند و ایشان نه تنها چیزی نمی‌گفت، بلکه بعد از چند روز وقتی این فرد نبود که این کار را تکرار کند، پیامبر رحمت، جویای حال او شد و به دیدن او ‌رفت؛ اما برخی از هم لباسی‌های ما در تهران از برخی اهانت‌های مردم ناراحتند، که البته من تاکنون اهانتی از مردم ندیده‌ام. در ضمن اگر چنین موردی هم باشد مگر این افراد چند درصد از مردم جامعه‌اند، در حالی که 95 درصد مردم به روحانیت احترام می‌گذارند.
وی سپس از ائمه جماعات خواست تا حریم‌های ایجاد شده بین خود و مردم را از بین ببرند و موانع ملاقات مردمی را هموار سازند، زیرا پیامبر با همه مردم دوست بود و احوال مردم را جویا می‌شد.
امام جماعت مسجد لرزاده تهران افزود: اگر امام جماعت به همه مردم روی خوش نشان دهد، بسیار نقش مؤثری خواهد داشت. در روایت داریم که امام جماعت قبل از نماز رو به مردم بنشیند و بعد از نماز هم بلافاصله رو به مردم کند، زیرا امام و مأموم باید یکدیگر را بشناسند.
وی در بیان دیگر ملزومات اخلاقی ائمه جماعات گفت: امام جماعت سلام همراه با خضوع و به دور از تکبر داشته باشد، حلم را همراه با علم کند، خود را هم سطح مردم قرار داده و ناملایمات آنها را بپذیرد.
اکبری از سلسله روحانیت خواست تا برخوردهای منفی مردم را نادیده بگیرند، زیرا این از مسائلی است که مردم را جذب می‌کند و راه بازگشت را برای آنها باز می‌گذارد.
  • سرباز بی سر
گفتاری از رهبر انقلاب پیرامون سیاست ‌ورزی امام رضا(ع)

حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به کنگره جهانی امام رضا (ع) در سال 1363 سیاست ‌ورزی این امام همام را مورد تحلیل قرار دادند.

در این پیام آمده است: مهم‌ترین چیزی که در زندگی ائمه به‌طور شایسته مورد توجه قرار نگرفته، عنصر "مبارزه حاد سیاسی" است. از آغاز نیمه دوم قرن اول هجری که خلافت اسلامی به‌طور آشکار با پیرایه‌های سلطنت آمیخته شد و امامت اسلامی به حکومت جابرانه پادشاهی بدل گشت، ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) مبارزه سیاسی خود را به شیوه‌ای متناسب با اوضاع و شرائط، شدت بخشیدند. این مبارزه بزرگ‌ترین هدفش تشکیل نظام اسلامی و تأسیس حکومتی بر پایه امامت بود.

تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ده‌ساله زندگی امام هشتم در زمان هارون و بعد از او در دوران پنج‌ساله جنگ‌های داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبر می‌توان فهمید که امام هشتم در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل‌بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته با همان جهت‌گیری و همان اهداف ادامه می‌داده است.

اکنون جای آن است که به اختصار، حادثه ولیعهدی را مورد مطالعه قرار دهیم. در این حادثه امام هشتم علی‌بن‌موسی‌الرضا در برابر یک تجربه تاریخی عظیم قرار گرفت و در معرض یک نبرد پنهانی سیاسی که پیروزی یا ناکامی آن می‌توانست سرنوشت تشیع را رقم بزند، واقع شد. مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد:

اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ی مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت سیاسی آرام و بی‌خطر بود. همان‌طور که گفتم شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام نشدنی داشتند،این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت، آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست... با این کار مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.

  • سرباز بی سر